حالا میخوام بحث رو یه کم تخصصی تر کنم .. یه جا خوندم گوته گفته: معماری موسیقی منجمده..(البته "هیاد" هم به این جمله اشاره کرده بودن توو نظراتشون) 

"موسیقی منجمد"... اولین چیزی که در برخورد با این عبارت به ذهن من رسید اینه که،اون حسی که وقتی ما داریم موسیقی رو گوش میدیم احساسش میکنیم یخ بزنه (یا خشک بشه) و همون بشه یه قسمتی از هنر معماری..

موسیق منجمد..به نظر من این عنوان رو به این دلیل برای معماری انتخاب کردن جناب گوته،که موسیقی هنریست که هماهنگی اجزا( آهنگ و..) باعث میشه یه اثر هنری خلق بشه و اگه این هماهنگی و ارتباط نباشه خب قاعدتا موسیقی ای هم نخواهد بود ..معماری هم همینطوره .اگه هماهنگی و ارتباطی بین اجزای یه بنا نباشه اون طراحی معمارانه نخواهد بود.. یه معمار شغلش اینه که یه ارتباط ظریفی بین اجزای ساختمون ایجاد کنه تا کسی که وارد اون ساختمون میشه یا به نوعی باهاش در ارتباطه احساسه خوبی بهش دست بده و بدون اینکه متوجه بشه اون جو هماهنگ رووش اثر بذاره و طراحیه اون بنا براش تکراری نشه مثله آهنگایی که آدم هرچی گوش میده ازش سیر نمیشه و همیشه براش تازگی داره.. 

فعلا تا اینجا بحث رو نگه میدارم .. همین که مبحث موسیقی منجمد رو یه کم باز کردم برای این پست کافیه..در پستهای بعدی بحث رو گسترده تر میکنم.. منتظر باشید..