چند قطعه شیطنت آمیز از پیروان شل

امتحان،امتحان،امتحان!

امتحان ،امتحان،امتحان!

تا جون داریم از ما امتحان میگیرن،

تو مدرسه انقدر از ما امتحان میگیرن که از نفس می افتیم،

از بس امتحان دادیم و امتحان دادیم و امتحان دادیم،

انگار جز این هیچ کاری نداریم.

اگه میتونستی توی کله مونو نگا کنی

میدیدی که مغزمون سیاه و کبود شده.

از بس امتحان دادیم و امتحان دادیم و امتحان دادیم،

همه فکر و ذکرمون همینه...

انقدر هر هفته امتحان داریم

که اصلا وقت نمیکنیم چیزی یاد بگیریم.

------------------------------------------------

به سگم خوندن یاد میدم

به سگم خوندن یاد میدم،

به سگم نوشتن یاد میدم،

تو یادداشت برداشتن سرعت پیدا میکنه

و یاد میگیره که مؤدب باشه.

به سگم قانون طلایی رو یاد میدم

و اون خیلی با تربیت میشه

سال دیگه سگم رو میفرستم مدرسه

و عوضش خودم خونه میمونم.

سوتی

سوتی

ادامه نوشته

معماران شاعر یا شعرای معمار؟؟؟؟مسئله این است....

سلام.کلی فکر کردم چیکار کنم.. میخواستم یک مطلب بذارم به قول معروف استعداد بچه ها شکوفا بشه...تا اینکه یاد کلاس سرکار خانم دنیا دیده! افتادم...آخه هروقت میخوایم یکم وقت کلاس بره بچه ها شعرهایی که خودشون گفتن رو سر کلاس میخونن.  گفتم دخترها و پسرهای معماری به احتمال زیاد تو این زمینه استعداد دارن.حالا هرکی پایه هست بیاد که میخوایم یه جور شب شعر راه بندازیم (فقط لطفا شعرهایی که خودتون گفتین رو بذارین) اول هم خودم شروع میکنم.یک قسمت از شعر رو مینویسم:

باز تنها شده ام /دل من باز گرفت/دل من خسته از این شهر سیاه/ چه بسا خسته تر از پیچک ها/ولی آدمها....سوارند بر این سرو بلند/عمرشان میگذرد/بی توجه به گذر کردن عمر ماه را میبینند/که چه دور از آنهاست و چه نزدیک به عشق/ دل من باز گرفت.....

بزرگترین سوتی معماری قرن

همکاران گرامی واقعا خسته نباشید................

نمیدونم این مطلب رو قبلا خوندید یا نه خلاصه اگه تکراریه ببخشید.

ادامه نوشته

کلاسی بدون حضور خانم ها

سلام به همه ی دانشجوهای عزیز .امیدوارم از اولین مطلبم واسه وبلاگمون خوشتون بیاد
قابل توجه محترم ترین دانشجوهای دانشگاه ارومیه یعنی بانوان معماری 
اگه می خواین بدونین تو کلاس هایی که تفکیک جنسیت شدن پسرا تو کلاس به چه کاری مشغول میشن عکسی رو که تو ادامه مطلب گذاشتم رو ببینین.
ادامه نوشته

تابلوی شام آخر لئوناردو داوینچی

لئوناردو داوینچی هنگام کشیدن تابلوی شام آخر دچار مشکل بزرگی شد؛ می‌بایست نیکی را به شکل عیسی و بدی را به شکل یهودا.........

ادامه نوشته

شعری به زبان ریاضی

منحنی قد من، تابع گیسوی توست
خط مجانب بر آن سلسله ی موی توست

من عدد صفرم و سیصد و شصتم تویی

دایره ی زندگی چرخش گیسوی توست

تا شده از دوریت قامت خط های راست

خط عمودم بخوان! زاویه ام سوی توست

آینه در آینه تا ابدیت شوی

پیش نگاهم نشین! آینه ام روی توست

آخر این جاده را خط مورب کشید

آن که صفای دلش هروله ی کوی توست

باز قلم جان گرفت، دفتر دل خط خطی

حادثه ی شعر من حاصل جادوی توست

این شعر تقدیم هرچی ریاضی دوست